سرباز قبل از اینکه به خانه برسد با پدر و مادر خود تماس گرفت و گفت:
پدر ومادر عزیزم جنگ تمام شده و من می خواهم به خانه برگردم؛ ولی خواهشی از شما دارم.
رفیقی دارم که می خواهم او را با خود به خانه بیاورم.
پدر و مادر او در پاسخ گفتند: ما با کمال میل مشتاقیم که او را ببینیم. پسر ادامه داد :
ولی موضوعی است که باید در مورد او بدانید؛ او در جنگ بسیار آسیب دیده و در اثر برخورد با مین یک دست ویک پای خود را از دست داده است، و جایی برای رفتن ندارد و من می خواهماجازه دهید او با ما زندگی کند.
پدرش گفت: ما متاسفیم که این مشکل برای دوست تو به وجود آمده است. ما کمک میکنیم تا او جایی برای زندگی در شهر پیدا کند.
پسر گفت: نه؛ من می خواهم که او در خانه ما زندگی کند آنها در جواب گفتند:
نه؛ فردی با این شرایط مو جب دردسر ما خواهد بود.ما فقط مسئوول زندگی خودمان هستیم و اجازه نمی دهیم او آرامش زندگی ما را بر هم بزند. بهتر است به خانه بازگردی و او را فراموش کنى ،دراین هنگام پسر با ناراحتی تلفن را قطع کرد و پدر و مادر او دیگر چیزی نشنیدند.
چند روز بعد پلیس نیویورک به خانواده پسر اطلاع داد که فرزندشان در سانحه
سقوط از یک ساختمان بلند جان باخته و آنها مشکوک به خودکشی هستند.
پدر و مادر آشفته و سراسیمه به طرف نیویورک پرواز کردند و برای شناسایی جسد پسرشان به پزشکی قانونی مراجعه کردند.
با دیدن جسد؛ قلب پدر و مادر از حرکت ایستاد.
پسر آنها یک دست و پا نداشت !
یک زوج در اوایل 60 سالگی ، در یک رستوران کوچک رومانتیک سی و پنجمین سالگرد ازدواجشان را جشن گرفته بودن.
ناگهان یک پری کوچک سر میزشان ظاهر شد و گفت: چون شما زوجی اینچنین مثال زدنی هستید و درتمام این مدت به هم وفادار موندید ، هر کدامتان میتوانید یک آرزو بکنین.
خانم گفت: اووووووووووووووووه، من میخواهم به همراه همسر عزیزم ، دور دنیا را سفر کنم.
پری چوب جادوئیش را تکان داد و دوتا بلیط برای خطوط مسافربری جدید و شیک در دستش ظاهر شد.
حالا نوبت آقا بود، چند لحظه فکر کرد و گفت:خب ، این خیلی رومانتیکه و فقط یکبار در زندگی اتفاق میافته ، خیلی متاسفم عزیزم ولی من آرزوی من اینه که همسری 30 سال جوانتر از خود داشته باشم.
خانم و پری سخت ناامید شده بودن ولی آرزو، آرزو دیگه!!!!
پری چوب جادوئیش را چرخاند و .....آقا 92 ساله شد!
زن در آمریکا.ایران.عربستان:
۱-اگر یک زن سیگار بکشد: 2-اگر یک زن برای برابری حقوق زن و مرد تلاش کند: در امریکا به او می گویند : فمنیست 3-اگر یک زن مورد تجاوز قرار بگیرد : در امریکا او را به آسایشگاه روانی می برند تا او را به زندگی اجتماعی باز گردانند. 4-اگر جسد زنی در یکی از میدان های شهر و درون یک کیسه پلاستیکی پیدا شود: در امریکا : احتمالاً او یک زن خیابانی و بی خانمان بوده. 5-زنان: در امریکا اجازه دارند در پزشکی ، حقوق ، مهندسی و … تحصیل نمایند. 6- مادر: در امریکا: مادر و پدر مسئول نگه داری و تربیت و بزرگ کردن فرزندان هستند. 7- اگر زنی بخواهد از شوهرش جدا شود: در امریکا:درخواست طلاق می دهد و نیمی از سرمایه شوهرش به او میرسد( زمان بین درخواست طلاق و اتمام مراحل قانونی:دو هفته) 8-یک دختر 18 ساله: در امریکا نیازی به اجازه کسی برای انجام کارهایش ندارد. 9-تبریک میگم شما پدر شدید.بچتون یه دختره در امریکا:Oh God Thanks 10-زنی به شوهرش خیانت کرد…. در امریکا: طلاق …. تست هوش.قدیمی ولی جالب:
سوأل اول : پاسخ: سوأل دوم: پاسخ: سوأل سوم: پاسخ: Nunu؟ اگه دو تا مرد طالب یه زن باشن توی مملکتهای
مختلف چی به سر این سه نفر میاد؟ توی ژاپن: جوان اولی از عشق جوان دومی نسبت به دختر محبوبش متاثر میشه و خودکشی می کنه جوان دومی هم از مرگ همنوع خودش اونقدر اندوهگین میشه که خودکشی توی اسپانیا: مرد اولی توی دوئل ، مرد دومی رو از پای در میاره و با زن محبوبش به آمریکای جنوبی فرار می کنن . توی انگلستان: دو تا عاشق با کمال خونسردی حل قضیه رو به یه شرط بندی توی مسابقه ء اسب سواری موکول می کنن توی فرانسه: خیلی کم کار به جاهای باریک می کشه دو تا مرد با همدیگه توافق می کنن که خانم مدتی مال اولی توی استرالیا: دو تا مرد بر سر ازدواج با معشوق مشترک سالها مشاجره می کنن این مشاجره اونقدر طول می کشه تا یکی از طرفین پیر بشه و بمیره ، یا از یه مرضی بمیره اونوقت توی قفقاز: جوان اولی دختر محبوب رو بر می داره و فرار می کنه دومی هم دختر رو از چنگ اولی می دزده و پا به توی نروژ: معشوقه ء دو مرد برای اینکه به جدال و دعوای اونها خاتمه بده خودشو از بالای ساختمون مرتفعی میندازه توی آفریقا: قضیه خیلی ساده ست و جای اختلاف نیست دو تا مرد ، زنی رو که می خوان عقد می کنن و علاده بر اون ، بیست تا زن دیگه هم می گیرن . توی مکزیک: کار به زد و خورد خونینی می کشه و یکی از طرفین کشته میشه ولی بعدش اونکه رقیبش رو کشته از تصادف:
یک روز یک زن و مرد ماشینشون با هم تصادف ناجوري می کنه. بطوریکه ماشین هردوشون بشدت آسیب میبینه. ولی هردوشون بطرز معجزه آسایی جون سالم بدر می برن. وقتی که هر دو از ماشینشون که حالا تبدیل به آهن قراضه شده بیرون میان، رانندهء خانم بر میگرده میگه:
مرد با هیجان پاسخ میگه: - اوه … “بله کاملا” …با شما موافقم این باید نشونه ای از طرف خدا باشه! بعد اون خانم زيبا ادامه می ده و می گه: - ببین یک معجزه دیگه! ماشین من کاملن داغون شده ولی این شیشه مشروب سالمه. مطمئنن خدا خواسته که این شیشه مشروب سالم بمونه تا ما این تصادف خوش یمن كه مي تونه شروع جريانات خيلي جالبي باشه رو جشن بگیریم! و بعد خانم زيبا با لوندي بطری رو به مرد میده. مرد سرش رو به علامت تصدیق تکان میده و در حاليكه زير چشمي اندام خانم زيبا رو ديد مي زنه درب بطری رو باز می کنه و نصف شیشه مشروب رو می نوشه و بطری رو برمی گردونه به زن. زن درب بطری رو می بنده و شیشه رو برمی گردونه به مرد. مرد می گه شما نمی نوشید؟!
- نه عزيزم ، فکر می کنم الان بهتره منتظر پلیس باشيم !!! داستان بسکویت:
یک زن جوان در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود. گربه ی پیشگوی زمان مرگ:
گربهاي به نام اسكار قدرت پيشبيني مرگ بيماران را در خانه سالمندان دارد و در ساعات آخر عمر بيماران به آنان نزديك ميشود. دقت او، كه در 25 مورد مشاهده شده، باعث شده وقتي بيماري را انتخاب ميكند، كاركنان خانه سالمندان در پراويدنس، رود آيلند، آمريكا، به اعضاي خانواده او خبر دهند. بيمار انتخابي گربه معمولا كمتر از چهار ساعت وقت دارد.
دكتر ديويد دوسا، در مصاحبهاي گفت: او خيلي اشتباه نميكند و به نظر ميرسد ميفهمد چه وقت بيماري دارد ميميرد. دكتر دوسا اين پديده را در مقالهاي در نشريه پزشكي نيوانگلند توصيف كرده است.
اعضاي بسياري از خانوادهها با اين كار تسكين مييابند و قدر فرصتي را كه اين حيوان براي آنان و عزيزان در حال مرگشان فراهم ميسازد، ميدانند. اين گربه 2 ساله خانگي در طبقه سوم واحد بيماران مغزي خانه سالمندان و مركز بازپروري استيرهاوس در پراويدنس، بزرگ شد. اين مركز محل مداواي بيماران مبتلا به آلزايمر، پاركينسون و بيماريهاي مشابه است. اسكار در پيشبيني مرگ اين افراد بهتر از كساني است كه در اينجا كار ميكنند. او وقتي به استعداد اسكار ايمان آورد كه سيزدهمين پيشبيني درست پياپي خود را به عمل آورد. طراح حركات موزون در نمايش”باغي در صداهای رویا“نوشته و كارگرداني”مازیار گریچ“؛ كاشان،جشنواره گل و گلاب قمصر؛ 138۵ طراح حركات موزون و بازي در نمايش”آتش و دوزخ“نوشته و كارگرداني”علی زیایی کاشانی“؛بازی انفرادی:مازیار گریچ..كاشان، جشنواره گل و گلاب؛ 138۵ بازي در نمايش”قهوه قجري“طرحی از نوشته ی ”آتيلا پسياني“به كارگرداني”مازیار گریچ“؛ كاشان؛ 138۶ بازي در نمايش”يه كاسه شراب“نوشته”مليحه پارسا“به كارگرداني”مازیار گریچ“؛ كاشان؛ 138۶ كارگرداني و بازي در نمايش”درستكارترين مرد جهان“نوشته”افشين مرادی“؛ اراك، دانشگاه آزاد؛ 138۷ طراح صحنه و لباس و بازي در نمايش”ناصر لئونارد“نوشته”سعید بهمنی“به كارگرداني”حميد آخوندنصيري“؛ كاشان؛ 138۷ بازي در نمايش”کلاغان گمشده“نوشته و كارگرداني”مازیار گریچ“؛ کاشان،؛ 138۸
موسسه لاغری:
مرد بخیلی به یک موسسه لاغری مراجعه کرد تا لاغر شود. منشی به او گفت بفرمایید در چه سطحی می خواهید ثبت نام کنید ؟ بخیل گفت : چه سطوحی دارید؟ منشی گفت : ما در اینجا در دو سطح ثبت نام می کنیم یکی در سطح ویک (ضعیف) و یکی در سطح پاور(قدرت) اگر سطح ویک را انتخاب کنید، مبلغ ثبت نام یک ساعت و یک دلار است و اگر سطح پاور را انتخایب کنید، 2 ساعت و سه دلار است. بخیل با خود اندیشید من که زیاد لاغر نیستم الکی چرا سه دلار بدهم؟ و سپس سطح ضعیف را انتخاب کرد. |