loading...
F . I . Y
yeshim بازدید : 7 پنجشنبه 1391/09/16 نظرات (0)

 

حیف نون زنگ می زنه به مخابرات می گه: آقا ببخشید سیم تلفن ما خیلی بلنده، اگه می شه لطف کنید از اون طرف یه کم بکشیدش!...

 

 

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

 

 

حیف نون از همسرش می پرسه: از ازدواج با من مثل سگ پشیمونی یا مثل خر کیف می کنی؟

 

 

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

 

 

از حیف نون می پرسن این شعر از کیه؟ "سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز"
می گه نمی دونم یه راهنمایی بکنید...
می گن اسم شاعر توی خود شعر هست.
می گه: آهان فهمیدم، جواد نکونام!

 

 

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

 

 

اولی: بگو ببینم، اگه توی خیابون یه نفر یه حیوانی رو گرفته و داره می زنه، و من برم جلو و از این کارش ممانعت کنم، به این کار چی می گن؟
دومی: حس برادری!

 

 

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

 

 

یه روز کاغذ می خوره تو سر حیف نون. حیف نون جا در جا می میره!
کاغذ رو بر می دارن نگاه می کنند، می بینن توش نوشته: "دو تا آجر"!

 

 

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

 

 

حیف نون می میره، قحطی جوک میاد!

 

 

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

 

 

زوجی بر سر یک چاه آرزو رفتند، مرد خم شد، آرزویی کرد و یک سکه به داخل چاه انداخت. زن هم تصمیم گرفت آرزویی کند ولی زیادی خم شد و ناگهان به داخل چاه پرت شد.
مرد چند لحظه ای بهت زده شد بعد لبخندی زد و گفت: "این چاه واقعا کار می کنه!"

 

 

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

 

 

آقای دست و دلباز بعد از بیست سال می ره مغازه کفش فروشی می گه: "ما باز هم مزاحم شدیم!"

 

 

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

 

 

حیف نون هنوز در گیره که چرا خواهرش دو تا برادر داره، خودش یکی!

 

 

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

 

 

حیف نون تو اتوبوس کبریت می خواسته، به بغل دستیش می گه:
- اسمت چیه؟
- همایون.
- به به، شغلت چیه؟
- زنبوردار.
- به به، کجا می ری؟
- اهواز.
- عجب جایی! کبریت داری؟
- نه.
- نه و نکمه! با اون اسمت، مردک پشه باز، تو این گرما سگ می ره اهواز که تو می رى؟

 

 

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

 

 

یه آقایی می ره هارد بخره می گه هارد ۳۲۰ می خوام. حیف نون هارد ۱۶۰ واسش میاره. آقاهه می گه: گفتم ۳۲۰. حیف نون می گه ناراحت نشو، جنسش خوبه جا باز می کنه.

 

 

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

 

 

یه روز یه پسره به دختره می گه با من ازدواج می کنی؟
دختره می گه نه!
و پسر یک عمر با خوبی و خوشی زندگی می کنه!

 

 

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

 

 

حیف نون خوابیده بوده، میان بیدارش کنن می بینن پین کد (Pin Code) می خواد!

 

 

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

 

 

به حیف نون یه انگشت نشون می دن می گن این چندتاست؟ می گه یکی.
بعد ده تا انگشت بهش نشون می دن می گن این چندتاست؟ می گه: وای! چقدر یک!

 

 

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

 

 

حیف نون از کنار جن رد می شه جن می گه بسم الله این چی بود؟

 

 

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

 

 

حیف نون خرش می میره، مردم می گن بریم برای شوخی بهش تسلیت بگیم.
وقتی می رن حیف نون می گه: اصلا فكر نمی كردم خر من این همه فامیل داشته باشه!

 

 

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

 

 

صبح زلزله حیف نون و دوستش رسیدند به هم.
حیف نون گفت: دیشب زلزله بیدار بودی؟
دوستش گفت: نه، صبح فهمیدم.
حیف نون گفت: توی روزنامه خوندی یا رادیو گفت؟
دوستش گفت: نه، یه هزاری تو جیبم بود، صبح دیدم پول خورده!

 

 

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

 

 

اگه گفتین حیف نون به قرمز کم رنگ چی می گه؟
قرمز آسمانی!

 

 

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 


 

 

حیف نون قهرمان شنا می شه، ازش می پرسند: از کجا شروع کردی؟ می گه: از زمین خاکی!

 

 

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

 

 

گدا: آقا تو رو خدا به من هزار تومن بدین برم ناهار بخورم.

 

یارو: پول نمیدم، ولی بیا بریم برات یه پرس غذا بگیرم.

 

گدا: نه نخواستم، امروز واسه هزار تومن تا حالا شیش بار ناهار خوردم!

 

 

 

 

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

 

 

 

 

از استاد تاریخ پرسیدن عشق چیست؟ ...

 

گفت : سقوط سلسله ی قلب جوان.

 

 

 

 

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

 

 

داشتم توی یک جاده می رفتم که چشمم خورد به یه تابلو که روش نوشته بود:

 

دوست داشتن دل می خواهد نه دلیل...

 

 

 

 

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

 

 

 

 

غضنفر از ژاپن برمیگرده. بهش میگن اونجا مشکل زبان نداشتی؟

 

میگه: من نه، ولی ژاپنی ها چرا...

 

 

 

 

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

 

 

 

 

قطعه ای از شاهکار ادبی غضنفر : شب بود و خورشید به روشنی می درخشید پیرمردی جوان یکه و تنها با خانواده اش در سکوت گوش خراش خیابان قدم زنان ایستاده بود.

 

 

 

 

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

 

 

 

 

یه روز سه تا دیوونه رو می اندازن تو یه اتاق دو تاشون مى رقصن، یکیشون هم میگه:

 

سبز - آبى - قرمز

 

ازش می پرسن چرا این جورى می گى؟ میگه من رقص نورم!

 

 

 

 

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

 

 

 

 

به غضنفر میگن یه موجود نام ببر میگه : آب جوش میگن آب جوش که موجود نیست میگه

 

والا من از تبریز که میومدم تو جاده نوشته بود آب جوش موجود است!

 

 

 

 

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

 

 

 

 

من واقعا فرمول دقیقی برای موفقیت، نمی‌شناسم ولی فرمول شکست را به خوبی می‌دانم، و آن اینست: «سعی کنید همه را راضی نگه دارید»

 

 

 

 

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

 

 

 

 

دوست دارم یه عالمه اندازه یه قابلمه من عاشق تو هستم تو قابلمه نشستم

 

یه لنگه کفش تو دستم منتظرتوهستم.

 

 

 

 

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

 

 

 

 

از دست زمانه تیر باید بخوری

 

دائم غم ناگزیر باید بخوری

 

صد مرتبه گفتم عاشقی کار تو نیست

 

بچه تو هنوز شیر باید بخوری

 

 

 

 

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

 

 

 

 

کاش در کتاب قطور زندگی سطری باشیم ماندنی، نه حاشیه ای از یاد رفتنی...

 

 

 

نسخه دکتر

بیمار:آقای دکتر! انگشتم هنوز به شدت درد می کند!

دکتر: مگر نسخه دیروز را نپیچیدی؟

بیمار: چرا پیچیدم دور انگشتم ولی اثر نداشت؟


در کلاس زیست شناسی

معلم:سعید! دو تا حیوان دوزیست نام ببر.

سعید: قورباغه و برادرش.


انشاء

معلم از دانش آموزان خواست که انشاء درباره یک مسابقه فوتبال بنویسند. همه مشغول نوشتن شدند جز یک نفر، معلم از او پرسید: تو چرا نمی نویسی؟

دانش آموز جواب داد:نوشته ام!

معلم دفتر او را گرفت و نگاه کرد. نوشته بود: به علت بارندگی فوتبال برگزار نخواهد شد!

 

جمله سازی

معلم: با علی، محمد، حسین جمله بساز.

رضا: علی با حسین به پارک رفتند.

معلم: پس محمد کجاست؟

رضا: محمد خواب موند، نیومد!

 

مرد چهار شانه

مردی جلوی مردی دیگر می ایستد و می گوید: شما آقا حمید هستید؟

آن مرد می گوید: بله، چه طور مگه؟

می گوید: آخه من شنیدم که شما مردی چهار شانه هستید؛ ولی حالا که شما را دیدم دو شانه بیشتر ندارید!

 

جدید ترین لطیفه های وبلاگ:

  

نیشخند بنده خدا خسیس قله اورست رو فتح می‌کنه، ازش می‌پرسن: انگیزه‌ات چی بود؟ میگه: خدا خفه‌اش کنه اونی رو که گفت: اون بالا نذری میدن !!

 

خنده بنده خدا خسیس سوار تاکسی میشه. موقع پیاده شدن راننده بهش میگه: پول خرد ندارم. بنده خدا خسیس میگه: به جاش برام بوق بزن!

 

لبخند یک بنده خدا خسیس میمره رو قبرش مینویسن من مردم ولی مغازه باز است !

 

خنده خسیس ها  رو از چهار تا چیز میشه شناخت:۱- همشون زیرشلواری آبی راه راه دارن
2 هر قلوپ نوشابه که می‌خورن به شیشه نگاه می‌کنن ببینن تا کجاش رفته  !
3 جلوی در وامیستن و به جای اینکه بگن بفرمایین تو، میگن حالا چرا نمیان تو؟
4 بستنی لیوانی که می‌خورن حتما درش رو می‌لیسن!!

 

چشمک یه روز یه خسیس خواب می بینه به یه فقیر ۱۰۰۰ تومان پول داده . وقتی از خواب بلند می شه میگه: وای عجب کابوسی بود!

 

نیشخنداز بچه ی یه خسیس می پرسن : وقتی می روی سر یخچال چی می خوری؟ میگه: کتک!

 

خندهتوی شهر خسیس ها قیمت بلیط اتوبوس از ۲۵ تومان به ۵ تومان می رسه. همه اعتراض می کنند. ازشون می پرسن : چرا اعتراض می کنید ؟ می گن: ما تابه حال وقتی پیاده روی می کردیم ۲۵ تومان به نفع مان می شد ولی حالا فقط ۵ تومان به نفع ما می شه!!

 

 

نیشخند از غضنفر می پرسن چه جوری بستنی کیم می خوری؟ می گه می ذارمش لای نون، سیخشو می کشم بیرون!

 

 

چشمک غضنفر زنش رو بدجوری می زده ؛ از پرسیدن : چی کار کرده که می زنیش؟ می گه: اگه می دونستم که می کشتمش!!

 

 

لبخند غضنفر با کلید گوشش رو تمیز می کرده؛ گردنش قفل می کنه!!

 

 

نیشخند به غضنفر می گن: فهمیدی زلزله اومد؟ گفت: نه من رو اون ور بود.!!

 

 

چشمک غضنفر می ره عروسی ‌‌‌؛ تو عروسی برف شادی می زنن ؛ سرما می خوره!!

 

 

لبخند غضنفر پول می اندازه توی صندوق صدقات بعد سوارش می شه!!

 

 

نیشخند غضنفر دکتر می شه، یه قرص به مریضش می ده می گه : یکی قبل از خواب بخور یکی بعد از خواب!!

 

 

چشمک به غضنفر می گن: شنیدی آدم شدی؟ می گه: نامردا شایعه کردن!!

 

 

لبخند به غضنف می گن: یه میوه ی آبدار و خوش مزه و شیرین نام ببر. می گه: خیار ! می گن: خیار کجاش شیرین و آبداره؟ غضنفر میگه: یه بار که با چایی شرین بخوری نظرت عوض میشه!!

 

 

نیشخند به غضنفر می گن: اگه سردت بشه چه کار می کنی؟ می گه: می رم نزدیک بخاری. میگن: اگه خیلی سردت بشه چی ؟ میگه: به بخاری می چسبم . میگن : اگه خیلی خیلی خیلی سردت بشه چی؟ میگه : حوب معلومه ، بخاری رو روشن می کنم.!!

 

 

 چشمکغضنفر به دوستش می گه: می دونستی آب سه تا جن داره؟ دوستش: نه اسمش چیه؟ غضنفر : یکی اکسی جن و دو تا هیدرو جن.!!

 

 

چشمک غضنفر از دوستش  پرسید: تو کجا بدنیا اومدی؟ میگه: تو بی مارستان. غضنفر می گه: وای ، مگه مریض بودی؟

 

 

 نیشخنداز غضنفر می پرسن  : سخت ترین کار چیه ؟ میگه: نمک تو نمکدون ریختن. می گن: چرا ؟ می گه: چون سوراخ هاش خیلی ریزه!!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

لبخند پدر : پسرم هروقت من رو اذیت می کنی یکی از موهای سرم سفید می شه. پسر : پس برای همینه که بابا بزرگ تمام موهای سرش سفید شده؟!!

 

لبخند یه نفز سوار اتوبوس می شه، اتوبوس شلوغ بوده ، به نفر جلویی که مرد چاغی هم بوده می گه : آقا اینقدر هُل نده. طرف می گه: هل نمیدم ، رازم نفس می کشم.!!

 

لبخند غضنفر یه تیکه یخ رو گرفته بود دستش و نگاش  می کرد، دوستش گفت: چی رو داری نگاه می کنی ؟ غضنفر گفت: داره ازش آب می چکه ولی نمی دونم کجاش سوراخه!!

 

لبخند غضنفر تلفن همراه می خره ، صفرش رو می بنده!!

 

لبخند یه آدم خسیس جوهر خودکارش تموم می شه ، ترک تحصیل می کنه!!

 

لبخند به یه نفر می گن: پاشو سحره ، میگه: بهش بگو خودم فردا بهش زنگ میزنم.!!

 

لبخند غضنفر برف پاک کن ماشینش رو می زنه، هیپنوتیزم می شه!!

 

لبخند غضنفر دفتر خاطراتش پر می شه ، می ندازتش دور!!

 

لبخند به غضنفر می گن: کامپیوتر بلدی ؟ میگه: تا حدی. میگن: بیا روشنش کن. می گه: دیگه نه تا اون حد.

 

لبخند غضنفر داشته با دوستش احوال پرسی می کرده، میگه : حالا ما تلفن نداریم ، شما نباید یه زنگ به ما بزنید؟!!

 

لبخند غضنفر با کت و شلوار ورزشی تو خونش نشسته بود . بهش گفتن: چرا کت پوشیدی؟ میگه: آخه شاید مهمون بیاد. میگن : خوب چرا زیر شلواری پوشیدی ؟ می گه : خوب شاید هم نیاد.

 

بهترین لطیفه ها

 

*یه روز یه گنجشک با یه موتوری تصادف می کنه بی هوش می شه ، وقتی به هوش می یاد می بینه تو قفسه ، می زنه تو سرش و می گه: بیچاره شدم موتوریه مُرد!!

 

*یه روز یه سیر با یه پیاز دعواش می شه سیر میگه: حیف کهع سیرم وگرنه می خوردمت!!

 

 

*به غضنفر می گن : می زاری بچه ات بره دانشگاه؟ می گه : اگه به درسش لطمه نزنه بله!!

 

*غضنفر می ره جلو آینه و چشم هاشو می بنده ، بهش می گن چرا این کار رو می کنی می گه: می خوام ببینم وقتی می خوابم چه شکلی می شم؟!!!

 

*به غضنفر می گن نظرت راجع به ساندویچ چیه ؟ می گه: همون که آخرش مزه ی کاغذ می ده؟!!

 

*غضنفر خودش رو می زنه به کوچه علی چپ ، گم می شه!!

 

*یه نفر یه ماهی زنده دستش بوده داشته با خودش می برده ، دوستش می گه جریان این ماهی ها چیه ؟ می گه : برای شام دارم می برمش خونه. ماهی میگه: خیلی ممنونم من شام خوردم من رو ببر سینما!!!

 

*شبی ملانصردین خواب دید که دارن به او 100 دینار می دهند ولی او اسرار کرد که 200 دینار بدهید در همین حال از خواب پرید و چیزی در دستش ندید، چشمانش را بست و گفت: باشد همان 100 دینار قبول است.!!

 

*غضنفر شیلنگ رو بر می داره و تلویزیون رو آب پاشی می کنه و بعد می گه : مگه نگفتم اینجا فوتبال بازی نکنید؟!!!

 

*روزی راننده کامیون به یه پیچ رسید ، دولا شد و آن را برداشت!!!

 

*یه پرگار قرص اکس می خوره ، مربع می کشه!!

 

*غضنفر می خوره زمین..... هوا می ره نمیدونی تا کجا می ره!!!

 

*غضنفر از خواب می پره پاش می شکنه!!!

 

*به غضنفر می گن بچه ات رو بیشتر دوست داری یا بربری رو ، می گه من رو سر دو راهی قرار ندهید!!!

 

*غضنفر می ره هیئت راش نمی دن ، سال دیگه هیئت می زنه هیچ کس رو راه نمی ده!!!

 

*به غضنفر می گن با ریلکس جمله بساز؛ میگه: رفتم باغ وحش با گوریل عکس گرفتم!!

 

*موشه می خواسته خودکشی کنه وارد داروخانه می شه و می گه: مرگ من دارید؟!!!

 

*یه روز یه جوجه با باباش دعواش می شه می ره بیرون می گه پیشی بیا من رو بخور!!!

 

*به یه نفر می گن: به نظر شما هویج باعث تقویت قوه ی بینایی می شه؟ می گه: بله آخه تا به حال خرگوشی ندیده ام که عینک بزند، تازه باعث تقویت قوه ی شنوایی هم می شود ، خرگوش ها رو دیدی گوش هاشون چه قدر دراز است؟!!

 

*یه روز یه نفر داشته رادیو گوش می داده، رادیو میگه: راه بهارستان به امام حسین (ع) بسته است، راه خیابان .... به اما حسین بسته است... . طرف می گه: بابا بسته است که بسته است حالا چرا انقدر قسم می خوری؟!!!

 

*غضنفر سوار آسانسور می شه می بینه نوشته ظرفیت 12 نفر . با خودش می گه : عجب بدبختی ، حالا 11 نفر دیگه از کجا پیدا کنم بیارم؟!!

 

*به غضنفر می گن: جسم شفاف چیه؟ می گه: جسمی که بشه از این طرف اون طرفش رو ببینی. می گن : آفرین ؛ یه مثال بزن. میگه: نردبان.!!!

 

*به غضنفر می گن : چرا مشکی پوشیدی ؟ می گه : بابام مرده. میگن: چرا اینقدر پاره پورست؟ میگه: خدابیامرز نمی زاشت خاکش کنم که.!!

 

*یارو ماشینش تو برف گیر میکنه، زنجیر نداشته سینه می زنه!!!

 

*غضنفر یه چراغ جادو پیدا می کنه ، دست میکشه ، غوله میاد میگه: سه تا آرزو کن. می گه: اول : یک ماکسیما می خوام . دوم: یه ماکسیما می خوام . سوم : یه ماکسیما می خوام. غوله می گه: چرا ستا ماکسیما با هم؟ می گه: می خوام بفروشم و یه الگانس بخرم.!!!

 

*غضنفر کلیدش رو تو ماشین جا میزاره تا بره کلید ساز بیاره ، زن و بچه اش سه ساعت تو ماشین گیر می کنند.!!

 

*گوسفنده قرص اکس می خوره می ره لب جاده و می گه: کشتارگاه!!!

 

 طنزستان 2: بهترین لطیفه ها

 

 

 

*یه نفر می ره عروسی بعد که میاد بیرون می بینه کفشاش نیست ، با خودش می گه : سه تا حالت داره: نیومدم ، اومدم و رفتم ، بدون کفش اومدم ،بعداً می یام!!!!

 

*یه روز سه نفر داشتن به هم دیگه پز می دادن : اولی می گه : پسر من آر دی گرفته . دومی می گه این که چیزی نیست پسر من بی ام وه گرفته. سومی یه کم فکر می کنه و می گه: پسر من اچ آی وی گرفته!!!

 

*یه روز یه هزار پا می ره خواستگاری یه مورچه ، به مورچه می گه : با من ازدواج می کنی ؟ _مورچه می گه: کی حال داره هر شب هزار جفت جوراب بشوره!!!

 

*یه نفر یه رادیو می خره ، روشنش می کنه می بینه خرابه ، بازش می کنه می بینه یه مگس توش مرده ، با خودش می گه ای بابا این که خوانندش مرده!!!!

 

*یه روز دو نفر رو دستگیر می کنن می برن کلانتری ، از اولی می پرسن اسمت چیه ؟  می گه: فری ، می زنه توگوشش و می گه اسمت رو درست بگو ، از دومی می پرسن اسمت چیه ؟ طرف که ترسیده بوده اسمش قلی بوده میگه : قُلِیدون!!!

 

*از یه نفر می پرسن دو دوتا چند تا می شه ؟

می گه : چهار تا. چهار تا گردو بهش جایزه می دن . فرداش می یان می پرسن : دو دوتا چند تا می شه؟ می گه : یک میلیارد!!!!

 

*معلم: بنویس یازده .

 دانش آموز بعد از چند لحظه فکر کردن : آقا من عدد یک اولش رو نوشتم ولی نمی دونم یک دومی را سمت چپش بزارم یا راست!!!!

 

*معلم: بگو ببینم ، عدد سی و سه رو چه طوری می نویسند؟

دانش آموز : یک عدد سه می نویسند و بعد یک تشدید روی آن می گذارند.

 

*دو خرس قطبی در کویر راه می رفتند . اولی به دومی می گه: زمستان های این جا باید با برف و یخبندان شدیدی همراه باشه.

دومی می گه: از کجا به این نتیجه رسیدی؟

اولی می گه:مگر نمی بینی از حالا همه جا رو شن پاشیدند!!!!

 

*اولی: تاحالا موز خوردی؟

دومی : همون که هسته اش درازه؟

 

*اولی: به آدمی که نه کمرو باشه نه پر رو چی می گن؟

دومی: می گن نیمرو!!!

 

*یه نفر می ره خواستگاری بهش می گن زن که نداری؟

می گه : به جون دوتا بچه هام زن ندارم.

 

*یه روز آقایی به رستوران می ره:

مهمان دار می پرسه : چی میل دارید؟

مشتری می گه: فعلاً یه نوشابه.

مهمان دار می گه: نوشابه هامون گرم اند.

مشتری می گه: اشکالی نداره می ریزم تو نعلبکی !!!

 

*مردی پیش دکتر رفت و گفت: دکتر به دادم برسید ، از صبح تا حالا نمی تونم کمرم را  راست کنم. دکتر باتعجّب به مرد نگاهی کرد و گفت: باید هم نتونی چون دکمه ی پیراهنت رو به شلوارت وصل کردی!!!

 

*یه روز از یه پیر زنه که 99 تا بچه داشته می پرسن: چرا یک بچه ی دیگه نمی یاری که بشه 100 تا؟

می گه: فرزند کمتر ، زندگی بهتر!!!!

 

*اولی : می دونی بزرگ ترین آرزوی جوجه تیغی چیه؟ دومی: نه . اولی: این که یکی بغلش کنه.

 

*یارو تو اتوبان می رفته و با رادیو پیام گوش می داده. رادیو میگه: یه احمق داره تو  اتوبان خلاف جهت میره . یارو همین طور که رانندگی می کرده می گه: بابا یکی نیست خِیلیَن!!!!

 

*دکتر برای تست کردن سه تا دیونه یه سیب می زاره روی میز و میگه : هر کس اسم این میوه رو درست بگه آزادش می کنم. اولی میگه: انگور. دومی می گه:چغندر. سومی می گه: سیب . سومی رو آزادش می کنن . وقتی به محوطه ی تیمارستان می رسه میگه : سرتون کلاه گذاشتم اون خیار بود!!!

 

*غضنفر بعد از دوسال چیدن یک پازل رو تموم می کنه بهش می گن: فکر نمی کنی خیلی طول کشید ؟ میگه: نه تازه رو پازل نوشته بود برای 3 تا 5 سال!!!

*به غضنفر می گن چند تا حیوان نام ببر که پرواز کنه . میگه : کبوتر ، کلاغ ، خر. می گن خر که پرواز نمی کنه. می گه : خره دیگه یه دفعه دیدی پرواز کرد!!!

 

*میخ میره عروسی انقدر غر میده تا پیچ می شه!!


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
www.mjfiy.blogfa.com
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    سایت را چگونه میبینید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 6
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 10
  • بازدید امروز : 7
  • باردید دیروز : 7
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 14
  • بازدید ماه : 14
  • بازدید سال : 17
  • بازدید کلی : 256
  • کدهای اختصاصی
    Untitled Document
    دریافت کد خوش آمدگویی